اوضاع سیاسی ایران از دیدگاه یکی از استادان دانشگاه تهران - گویا روشن (مصاحبه)
اوضاع سیاسی ایران از دیدگاه یکی از استادان دانشگاه تهران
گویا روشن – مصاحبه
سلام و سپاس از اینکه وقت خود را در اختیار من گذاشتید. متأسفانه به دلیل ممنوعیت فعالیتهای خبرنگاری در ایران، نمیتوانیم آزادانه با کسی مصاحبه کنیم؛ ناچاریم با اشخاصی مانند جنابعالی به شکل مخفیانه دیدار نماییم.
دو دلیل اصلی باعث شد بر انجام این گفتوگو پافشاری کنم: نخست، شما به عنوان استاد دانشگاه از اندیشهها و دغدغههای دانشجویان و نیز شرایط کنونی ایران تا حد زیادی آگاه هستید؛ دوم، نگاه مثبت دانشجویان نسبت به شماست.
سؤال: آیا خود را مخالف نظام کنونی ایران میدانید؟
پاسخ: من هیچگاه مخالف هیچ رژیمی، یا به قول شما «سیستمی»، نبودهام؛ هدفم همواره کارم بوده، چه آن کار با کفش ملی و پیراهن یقهآخوندی و تهریش باشد، چه با کتوشلوار و کراوات مدرن. البته این به معنای طرفداری از کسی هم نیست؛ سرم به کار خودم گرم است. اگر این آقای محترم اصرار نمیکردند، با شما مصاحبه نمیکردم… بینام ماندن آن خانم هم تأثیر زیادی داشت.
سؤال: به نظر شما، مردم ایران مخالفِ نظاماند یا مخالفِ آقای احمدینژاد؟
پاسخ: مردم از همان اوایل انقلاب، وقتی دریافتند دولت جمهوری اسلامی پاسخگوی انتظارات پیش از انقلاب نیست، مخالفت را آغاز کردند. البته جنگ و تهدیدهای خارجی مانع اوج گرفتن این مخالفت شد. مخالفان به چند گروه تقسیم میشوند: نخست، کسانی که پیش از انقلاب مشکلی با حکومت پهلوی نداشتند و پس از انقلاب زندگیشان دگرگون شد؛ دوم، آنها که از انقلاب توقع فراوان داشتند و تا زمانی که خواستههایشان برآورده شود صبر کردند، اما امروز صبرشان تمام شده، مانند آقای موسوی و خاتمی؛ سوم، کسانی که در انقلاب نقش مهمی داشتند اما از ابتدا به دنبال یک حکومت اسلامی نبودند؛ چهارم، نسل جوان امروز که این نوع حکومت را با معیارهای خود سازگار نمیبینند.
سؤال: کدام دسته بیشترین تأثیر را بر مردم داشته است؟
پاسخ: این خیزشها حاصل کارِ دسته دوم و چهارم است؛ آنها که انقلاب اسلامی را با چهرهای دیگر میخواستند و اکنون صبرشان لبریز شده، و جوانانی که روح شورش و انقلاب در وجودشان پرورش یافته است. امروز هر کسی غیر از موسوی هم وعدهٔ آزادی دهد، حاضرند همراهش شوند تا شور انقلابیای را که جمهوری اسلامی در آنان اشتباهاً تزریق کرده، تخلیه کنند.
سؤال: به نظر شما چند درصد از مردم طرفدار جنبش سبز هستند؟
پاسخ: همهٔ مخالفان نظام، خواهان نوعی تغییراند؛ رنگش مهم نیست. اما چون باوجود فضای تازه، هنوز امکانات یک حرکت قدرتمند فراهم نیست، بسیاری ناچار پشت سر آقای موسوی میایستند. از اینرو برآورد دقیقِ درصد طرفداران جنبش سبز ممکن نیست.
سؤال: یعنی مردم به دنبال ایدئولوژی مشخصی نیستند و صرفاً فرصتی برای ابراز مخالفت میجویند؟
پاسخ: مهمترین مشکل مردم ایران، نداشتن فرهنگ سیاسی است. در اروپا کسی دلبستهٔ رهبر یک حزب نیست؛ حزبی رأی میآورد که نیازِ روز را پاسخ دهد. سیاست محصولی نو برای مصرفکننده است. ما هنوز دنبال کالاهای تاریخگذشته میگردیم؛ نه حاضر به خریدِ محصول نو هستیم و نه توانِ تولیدش را داریم. روشنترین شاهد، نبودِ چهرههای جدید در جنبشهای سیاسی است؛ در حالی که جمهوری اسلامی برای قدرتگیری از جوانان همان روز بهره برد، مثل احمدینژاد و مشایی.
سؤال: پس مردم ایران به حزب تازهای نیاز دارند؟
پاسخ: مسئله فقط ایجاد یک حزب نیست. نسل امروز انتظار دارد همان نسلی که انقلاب کرد، دوباره انقلاب کند؛ به همین دلیل به سراغ پیرمردهایی مثل من میآیند. یا ما را «سوپرمن» میپندارند یا میگویند خودت خراب کردی، خودت هم درستش کن. خودکفایی وجود ندارد.
سؤال: کمی واضحتر توضیح میدهید؟
پاسخ: صدها جوان نخبه در حوزهٔ حقوق داریم؛ اگر از قانون اساسی ناراضیاند، قانون تازه بنویسند. دهها دانشآموختهٔ علوم سیاسی داریم؛ اگر از سیاست خارجی ناراضیاند، طرح تازه ارائه دهند. اما نه در اینترنت جنبش سازمانیافته میبینیم، نه در واقعیت. نباید منتظر بود احمدینژاد تختش را واگذارد یا رهبر جدید از آسمان فرود آید. همهٔ سپاه پاسداران حتی ده درصد جمعیت تهران هم نمیشود.
سؤال: چرا این رقم را یادآور شدید؟
پاسخ: شما خبرنگار خوبی هستید، سؤال بعدی را بپرسید.
سؤال: چرا بسیاری از معترضان به اتهام همکاری با مجاهدین خلق بازداشت یا اعدام میشوند؟
پاسخ: اگر منظورتان متهمان جنبش سبز است، علت روشن است: پاسداران و حامیان دولت از مجاهدین خلق نفرت عمیقی دارند و این تنها اتهامی است که آنها را از تحقیق و همدلی بازمیدارد؛ همان گونه که در سالهای نخست انقلاب اعدامهای بسیاری با همین اتهام صورت گرفت و منتظری بهدلیل اعتراض، از مقام خود برکنار شد.
سؤال: آیا این شیوهٔ دستگیری و اعدام ادامه خواهد داشت؟
پاسخ: مبهم بودن سازوکار تصمیمگیری دولت، هر پیشبینیای را دشوار میکند. اگر دولت را همچون شخصی ببینیم، تا زمانی که آن شخص خود را کاملاً در امنیت احساس نکند، این فشارها پایان نخواهد یافت.
سؤال: منظور شما از آن شخص کیست؟
پاسخ: فکر میکنم منظورم روشن بوده باشد.
سؤال: چرا مردم ایران منتظر پانزدهم خرداد هستند؟
پاسخ: پانزدهم خرداد پارسال رؤیایی را که مردم بعید میدانستند، محقق کرد. پس از آن باید اهداف و برنامههای نو شکل میگرفت، اما یک سال گذشته و احزاب کهنه نتوانستهاند انگیزهای تازه بیافرینند. به همین دلیل شعلهٔ پانزدهم خرداد همانگونه که تند زبانه کشید، به همان سرعت فروکش کرد. بدون انگیزهٔ تازه، نمیتوان انتظار زیادی از پانزدهم خرداد داشت.
با سپاس
گویا روشن
Comments