زمینی که خون کودکان را نوشیده است

ای خدای صبور ستمدیدگان ، دعا میکنم که باران نه از ابرها، بلکه از عدالت، از صلح، از نور ببارد. بر زمینی که خون کودکان را نوشیده است، بر قلبهایی که در سکوت شکستهاند، بر سرهایی که بیدلیل خم شدهاند. برای اشکهایی که خاموشند. برای دستهایی که دیگر جانی برای بالا بردن ندارند، برای کودکانی که هرگز کودکی را تجربه نکردهاند، برای زنان بارداری که صرفاً به دلیل ملیتشان شکنجه شدهاند، برای مردانی که بغض هایشان را در خود را دفن کردند، برای کسانی که فقط میخواستند زندگی کنند اما به مرگ محکوم شدند... خدایا، بگذار از عدالت تو، از نور تو، از رحمت تو ببارد... نه فقط باران، بلکه آرامشی بر قلبهای ستمدیدگان، انتقام از ستمگران، از کسانی که خندیدند در حالی که ما گریه میکردیم، از کسانی که نان را از دهان گرسنگان دزدیدند، از کسانی که آتش را در گهوارهها انداختند از کسانی که انسانها را در حال گشنگی را به رگبار بستند... باشد که آنها نیز طعم آتشی را که خود افروختهاند، بیبازگشت بچشند. خدایا، بگذار از عدالت تو، از نور تو، از رحمت تو ببارد.