مجازات اعدام و تجزیه کردها توسط سیستم ایران – گویا روشن
یکی از غیرانسانیترین و ضد حقوق بشرترین روشهای مجازات، اعدام است؛ متأسفانه این شیوه هنوز در برخی کشورها رواج دارد و اگر این مجازات در حق آزادیخواهان اجرا شود، به یکی از غمانگیزترین فجایع انسانی تبدیل میگردد. متأسفانه این امر از همان روزهای آغازین انقلاب توسط سیستم حاکم در ایران آغاز شده و تاکنون نیز ادامه دارد.
نظام جمهوری اسلامی ایران از ابتدای به قدرت رسیدن، عنصر دین را وارد سیاست کرد و با این اقدام، روشی مؤثر برای تجزیه اقوام و تحکیم پایههای حکومت خود یافت.
با بهرهگیری از تفاوتهای مذهبی و تحریک احساسات، دشمنی و بیاعتمادی میان اقوام کرد، بلوچ، فارس و ترک را ایجاد و تقویت کرد تا بتواند با ایجاد ناآرامی و هرجومرج، کنترل بیشتری بر جامعه داشته باشد.
بیشترین موفقیت را نیز در تجزیهی کردها بهدست آورد؛ مردمی که برخلاف بسیاری از مناطق ایران، تشنهٔ سیستم حاکم نبودند و تنها برای آزادی زبان، اندیشه و بیان تلاش میکردند. با این حال، آنان را بهعنوان جداییطلبان و دشمنان مذهبی معرفی کرد.
این در حالیست که پیش از انقلاب، میان کردها و دیگر اقوام ساکن ایران پیوندهای خانوادگی، از جمله ازدواجهای فراوان، بدون هیچ مانع مذهبی صورت میگرفت.
هر روز در شهرهای کردنشین، به اتهام «ضدانقلابی بودن»، مردم بسیاری اعدام میشوند. جوانان نیمهشب، با تهدید اسلحه از خانههایشان بیرون کشیده میشوند، زیر شکنجههای شدید قرار میگیرند و به اعترافهای دروغین وادار میشوند؛ سپس در سکوت اعدامشان میکنند.
در آن دوران که هنوز مردم دسترسی گستردهای به رسانه و ارتباطات نداشتند، بسیاری از این فجایع پنهان میماند و زمینه را برای سرکوب بیشتر فراهم میکرد.
کردها در تحریم مطلق قرار گرفتند و از ورود مواد اولیه مانند غذا، پوشاک و دارو به مناطق آنها جلوگیری شد. از سوی دیگر، خانههای مردم با جتهای جنگی، توپ و خمپاره ویران شد؛ زنان، کودکان، سالخوردگان و جوانان زیر آوار ماندند و خاکستر شدند.
مردم ناچار بودند ساعتها در پناهگاهها پنهان شوند و شبها را در زیرزمینهای تاریک، با چندین خانواده و بیخواب، به صبح برسانند.
در سالهای ۱۳۶۲ و ۱۳۶۳، شهر مهاباد بمباران شد و حکومت تلاش کرد صدام حسین را مقصر جلوه دهد. اما پس از اعتراض عراق، حاکمیت ایران با بیشرمی تمام اعتراف کرد که قصد داشته روستاهای اطراف مهاباد را بمباران کند و «اشتباهاً» خود شهر را هدف گرفته است!
در آن زمان، آوارگی مردم بیگناه و کوچ اجباری آنها به روستاهای مجاور به امری عادی تبدیل شده بود. برای نمونه، تخلیه مهاباد به سمت بوکان آن هم با پای پیاده، از میان کوهها، و در سرمای جانسوز زمستان اتفاقی روزمره شده بود. در این مسیر صدها زن باردار و کودک جان باختند.
از سال ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۲ بیشترین میزان اعدامها در کردستان ایران رخ داد. روزی نبود که مردم کردستان داغدار نباشند. اعدامهای دستهجمعی پنجاهونُهنفره در مهاباد، و اعدامهای سیزدهنفره، سیوهفتنفره و چهارنفره در دیگر نقاط، بهصورت مستمر انجام میشد. پیکرهای اعدامشدگان، بدون اطلاع خانوادههایشان، در شهرهایی مانند ارومیه و تبریز بهصورت مخفیانه دفن میشد.
یکی از پدر و مادرهای داغدار، آقای سید اسماعیل سیمبان میگوید:
«سه پسرم را در یک هفته اعدام کردند. عیسی و موسی را در باغ رضوان ارومیه و محمد را در تبریز دفن کردند. حتی حاضر نشدند پیکرشان را به ما تحویل دهند تا در شهر خودشان دفنشان کنیم.»
در آن دوران، چون براساس قانون اسلامی، دختران نباید اعدام میشدند، ابتدا مورد تجاوز قرار میگرفتند تا به زعم خودشان، «حکم شرعی» را رعایت کرده باشند.
در سال ۱۳۶۸، قتل دکتر عبدالرحمن قاسملو، دبیرکل حزب دموکرات کردستان ایران، همراه با عبدالله قادری و یکی از همراهان دیگرشان در وین اتریش، و صدها ترور و سوءقصد مخفیانه دیگر نیز توسط همان سیستم صورت گرفت.
امروز نیز همان نظام بار دیگر ملت کرد را سپر بلای حکومت خود کرده است. در مناطق کردستان جنجال بهپا میکند تا افکار عمومی مردم معترض، که خواهان آزادی و عدالتاند، را از مسیر اصلی خود منحرف سازد.
اما اینبار بهنظر میرسد که مردم ایران در کنار یکدیگر، متحد و همبسته برای اهداف ملی خود تلاش میکنند
Comments