به رسمیت شناختن یا شستن دست‌های خون‌آلود؟

..

به رسمیت شناختن یا شستن دست‌های خون‌آلود؟

بیش از هفتاد سال است که فلسطینی‌ها نه تنها زیر سایه اشغال و نسل‌کشی، بلکه گرفتار بی‌تفاوتی سازمان ‌یافته جهانی بوده‌اند. کشورهای غربی، از اروپا گرفته تا استرالیا، کانادا و ایالات متحده، به جای حمایت واقعی، سکوت کرده یا با فروش اسلحه و پشتیبانی دیپلماتیک از اسرائیل، در این جنایات شریک بوده‌اند. حتی آنها صرفاً تماشاگر بوده‌اند. اما امروز ، به دلیل بازی‌های سیاسی و رقابت‌های شخصی با دونالد ترامپ، برخی کشورها ناگهان اعلام می‌کنند: «ما فلسطین را به رسمیت می‌شناسیم.» پرسش اینجاست: شما در تمام قتل‌عام‌ها و خونریزی‌های گذشته کجا بودید؟ اکنون چه تغییری رخ داده است؟ هدف واقعی‌تان چیست؟ این بیشتر به یک مانور رسانه‌ای می‌ماند تا اقدامی جدی. زیرا ماهیت اشغال تغییری نکرده؛ محاصره‌ها ادامه دارد، خانه‌ها ویران می‌شوند و کودکان همچنان در ترس و گرسنگی زندگی می‌کنند. بنابراین روشن است که این تصمیمات نه از سر همدلی با مردم غزه، بلکه بخشی از بازی قدرت و چانه‌زنی سیاسی است. یعنی این رویکرد چیزی شبیه تهدید یک کودک برای گرفتن امتیاز است: به رسمیت شناختن روی کاغذ، بدون هیچ تغییر عملی در میدان. این بیشتر به گذاشتن یک گل مصنوعی بر سر قبری می‌ماند که هنوز خون تازه از آن می‌جوشد. وقتی کشوری بعد از دهه‌ها سکوت و حتی همراهی با جنایتکار، ناگهان اعلام می‌کند فلسطین را به رسمیت می‌شناسد، باید به دنبال منافع پشت پرده‌اش گشت، نه احساسات انسانی. در این بازی، فلسطین و مردم آن صرفاً ابزاری برای فشار و معامله هستند. شاید دلیل اصلی این تغییر ظاهر، آن باشد که دیگر نسل‌کشی فلسطینیان پنهان‌ماندنی نیست. تصاویر و ویدیوها در شبکه‌های اجتماعی دست‌به‌دست می‌شوند و مردم در اروپا، استرالیا، کانادا و حتی آمریکا به خیابان‌ها می‌آیند. رهبران غربی دریافته‌اند که سکوتشان به اعتبارشان لطمه می‌زند. برای حفظ وجهه، به حرکات نمادینی مانند «به رسمیت شناختن فلسطین» یا صدور بیانیه پناه می‌برند؛ همان‌ها که سال‌ها حامی مالی و نظامی اشغالگران بوده‌اند.این چیزی جز شستن دست‌های خون‌آلود در برابر دوربین نیست.

برای مثال، صدها کامیون و تریلر پر از غذا و دارو در گذرگاه‌های مرزی بسته منتظر تحویل به مردم غزه هستند. با این حال، این کمک‌ها تحویل داده نمی‌شوند؛ در عوض، از طریق هوا کمک  جزئی  پرتاب می‌شوند. این نه تنها ناکارآمد و ناکافی است، بلکه تحقیرآمیز نیز هست.  به راحتی می‌توان گفت که این یک نمایش تبلیغاتی است، نه یک عملیات نجات. اگر آنها می‌خواستند، می‌توانستند تمام کمک‌ها را ظرف چند ساعت تحویل دهند، اما این کار را نمی‌کنند. بنابراین، هدف حل بحران نیست، بلکه شکل دادن به تصویر آنها در رسانه‌ها و عموم مردم است...

سخن آخر من این است: این سیاست و این روایت گمراه‌کننده، لکه ننگی است که هرگز از چهره این حکومت‌ها پاک نخواهد شد. روزی نسل‌های آینده، گذشته را به خاطر این خیانت‌ها نفرین خواهند کرد.

Comments

Popular posts from this blog

از آدم ربایی و شکنجه در دمشق

سکوت و همدستی در جنایت

مرد هزار چهره خاورمیانه