گرگها در لباس میش

گرگها در لباس میش

تاریخ فلسطین و صهیونیسم گواه زنده‌ای بر این حقیقت تلخ است. از همان روزهایی که اولین‌ مهاجران یهودی به بهانه کار و زندگی بهتر به فلسطین آمدند، بذر فریب و اشغال در سادگی و اعتماد مردم این سرزمین کاشته شد، فلسطینی‌ها که قرن‌ها در صلح و همزیستی با همسایگان خود زندگی کرده بودند، نمی‌دانستند که این مهمانان تازه از راه رسیده، برنامه‌ای فراتر از زندگی عادی دارند؛ برنامه‌ای که بعدها جهان را با نام «صهیونیسم» تکان داد.

 در آغاز قرن بیستم، امواج مهاجرت سازمان‌یافته یهودیان از اروپا به فلسطین، با حمایت آشکار بریتانیای کبیر، آغاز شد. زمین‌ها با حیله و فشار خریداری یا مصادره می‌شدند و در پشت چهره‌های آرام و وعده‌های دوستی، نقشه‌ای برای تغییر ساختار جمعیتی و تسلط کامل بر کشور نهفته بود. باور ساده‌ فلسطینی‌ها مبنی بر اینکه «همسایه، همسایه است به بزرگترین فرصت برای گرگ‌های سیاست و استعمار تبدیل شد.

سال ۱۹۴۸ نقطه عطفی در این تاریخ بود: تأسیس رسمی اسرائیل، همراه با فاجعه «نکبت»، که طی آن بیش از ۷۰۰۰۰۰ فلسطینی از خانه‌های خود رانده شدند. از آن روز به بعد، گرگ شر دیگر نمی‌توانست پنهان شود؛ شهرها و روستاها سوزانده شدند، خانواده‌ها آواره شدند و حافظه تاریخی یک ملت محکوم به محو شدن بود. 

دهه‌ها گذشت و این گرگ با هر جنگ جدید، هر محاصره جدید و هر اشغال جدید، وحشی‌تر شد. جنگ‌های ۱۹۶۷ و ۱۹۷۳، گسترش شهرک‌سازی‌ها، محاصره نوار غزه و سیاست‌های آپارتایدگونه، همگی ادامه همان نقشه‌ای بودند که از همان ابتدا برنامه‌ریزی شده بود: محو مردم فلسطین از جغرافیا و تاریخ .

امروز، پس از بیش از هفت دهه اشغال، همان سادگی و صداقتی که در آغاز قرن بیستم به گرگ فرصت حمله داد، به شکلی دیگر خود را نشان می‌دهد:  ایمان تزلزل‌ناپذیر مردم فلسطین به بازگشتشان، در عشقشان به سرزمین و وطنشان، و در پایداری‌شان در برابر بمب‌ها و دیوارها.

بله، صهیونیسم  شاید توانسته باشد سرزمین را تصرف کند، اما نتوانسته روح مردم فلسطین را تسخیر کند.

.

Comments

Popular posts from this blog

از آدم ربایی و شکنجه در دمشق

سکوت و همدستی در جنایت

مرد هزار چهره خاورمیانه