بی کسی چیست؟ - گویا روشن
«حقش است»؛ زهر فرهنگی که ریشه در بیعدالتی دارد
تحلیلی بر عادیسازی ظلم در جوامع خاورمیانه
در خاورمیانه، بیکسی فقط یک احساس شخصی نیست،
بلکه یک وضعیت اجتماعی همهگیر است. این منطقه، با تاریخ انباشته از جنگ،تبعیض، و بحران، بستر شکلگیریعمیقترین نوع درماندگی انسانی شده است. اما آنچه بیش از رنج، زخم میزند، نه فقط بیعدالتیاست، بلکه واکنش مردم به آن: بیتفاوتی، انکار و جملهای ساده اما مرگبار؛ «حقش است.»
این عبارت کوتاه، سالهاست که مانند سمی خزنده در جان جوامع ما نفوذ کرده است.
واژهای که خشونت را توجیه میکند، قربانی رامسئول بدبختی خود میداند و قاتل را تبرئه. «حقش است»
نهتنها یک جمله نیست، بلکه یک رویکرد فرهنگی است که از کودک تاسیاستمدار، آن را تکرار میکنند، بیآنکه بفهمند چه خونی از زبانشان میچکد.
در بسیاری از جوامع، اگر فردی مورد خشونت واقع شود، نخستین پرسش این است که «چه کرده که مستحق آن بوده؟»
یکی از دوستانم اهل ترکیه میگفت: «اگر دیدی ده نفر یک نفر را کتک میزنند، هرگز گناه آن یک نفر را زیر سوال نبر. شاید آن فرد بیگناه باشد.»
اما دراینجا، داستان برعکس است. قربانی بودن دلیل مجازات است.
برای اثبات عمق این فاجعه فکری، تنها کافیست به واکنشهای رایج نسبت به فجایع انسانی نگاه کنیم:
دختری مورد تجاوز قرار میگیرد؛ میگویند لابد خودش بیبند و بار بوده.«حقش است»
فردی به افسردگی یا خودکشی میرسد؛ میگویند اگر درست زندگی میکرد، این نمیشد.«حقش است»
کردهای ایران بمباران میشوند؛ میگویند خودشان جنگ میخواهند.«حقشان است.»
افغانها کشته میشوند؛ میگویند تروریستاند،
«حقشان است.»
فلسطینیها در محاصره جان میدهند؛ میگویند خودشان هرجومرج کردند.«حقشان است.»
اعراب عراق، ارامنه، آذریها، هیچکدام ازاین قضاوتهای مسموم در امان نیستند.
در نهایت، این نوع تفکر چیزی جز بازتولید بیعدالتی نیست. وقتی مردمی فرزندان خود را با چنین ذهنیتی تربیت میکنند، نتیجهاشچرخهای بیپایان از خشونت، انکار، و مرگ انسانیت است.
شاید تلخ باشد، اما اگر این جوامع همچنان با چنین زاویهای به قربانی نگاه کنند، باید گفت حقشان است!
Comments